فاطیما

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

داستان حجاب

15 اسفند 1394 توسط فاطیما

مادر با او تماس گرفت و از او خواست مقداري ميوه را پوست بكند و آنهارا آماده روي

ميز بگذارد.هيچ وقت دليل كار هاي مادرش را نمي فهميد.تاكيد مادر برروي پوست كندن

ميوه ها بيشتر گيجش كرده بود.

به هر ترفندي بود سعي كرد ميوه هاي پوست گرفته را تا رسيدن مادر تازه نگه دارد اما

وقتي مادر از راه رسيد ميوه ها شادابي و طراوتشان را از دست داده بودند.هنوز منتظر

بود تا دليل كار مادر را بداند.مادر هديه كادو پيچ شده اي را به او داد و گفتː<دليل كارم

اينجاست.من نمي خواهم تو مثل اين ميوه ها طراوت و تازگي ات را از دست بدي عزيزم.>

درون بسته هديه يك چادر مشكي بود.

حجاب تلالو شبنم بر چهره ي زيباي گل است.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: عفاف و حجاب لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

فاطیما

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حدیث
  • داستان های آموزنده
  • اخبار
    • انتظار
  • عفاف و حجاب
  • تبریک اعیاد
  • مناسبت ها
  • نکته اخلاقی
  • شعر
  • مهدویت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس